فقط 60 ثانیه
بر اساس قرارمان در این وبلاگ، باید نگران حوصله مخاطبین باشیم و من هم باید بگویم: یاس که به تب و تاب بیفتدعطرش فضا را پر میکند... غنچه اش را که بچینی نا خود آگاه بر لطافتش شبنم میتراود... شاخه اش را که بفشاری کم کم خم میشود و میشکند... فقط اگر کمی نیلی بر سفیدی گلبرگ هایش بنشانی ... .....روضه کامل است. بیایید از این پس هر گمشده ای را دست گیری کنیم و او را از سیاهی شب به سپیدی روز همراه شویم و بدانیم که نجات یک فرد، نجات جامعه است. قالت فاطمة س: جَعَلَ اللهُ الأمرَ بِالمَعرُوفِ مَصلَحةً لِلعامَّةِ
شب، روانداز سیاهش را بر پیکر خسته شهر افکنده بود و چشمک زدنهای سِحرانگیز ستارگان، صفحه سیاه آسمان را آذین می بست. بسم الحق خواندن نوشتههای این وبلاگ، حداکثر 60 ثانیه بیشتر طول نکشد
خواندن مطالب فقط و فقط یک دقیقه از وقتتان را میگیرد و یک دقیقه اصلا چیز مهمی نیست!
اما اصرار دارم بگویم 60 ثانیه از وقتتان را برای خواندن مطالبمان خالی کنید ...
چرا؟! ...
برای اینکه قدر ثانیه ها را بیشتر بدانیم.
فرض میکنیم شما خواننده عزیز _ بله شما بزرگوار _ 25سالهاید.هر سال = 365 شبانه روز و 6 ساعت و 9 دقیقه و 9 و نیم ثانیه و 25 سال یعنی 9131.4 روز و معادل 788953750 ثانیه ... بله بیش از 788 میلیون ثانیه از عمرتان سپری شده
بگذریم از اینکه خود ثانیه هم اجزای کوچکتری دارد و گاهی چند صدم ثانیه ناقابل ورزشکاری را قهرمان میکند ..
و در یکهزارم ثانیه خیلی چیزها میتواند رخ دهد: قطار در این مدت حدود 3 سانتیمتر تغییر مکان میدهد، صوت، 33 سانتیمتر و هواپیما تقریبا نیم متر، زمین در مدار خود به دور خورشید 30 متر و نور در همین مدت 300 کیلومتر را میپیماید و پشه طی یک ثانیه 500 تا 600 بار بال میزند!!
بیاییم قدر لحظات، نه لااقل قدر ثانیههای عمرمان را بیشتر بدانیم.
به قول حافظ:
قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم
بحارالأنوار، ج 29، ص 223
صدای جیرجیرکها هم موسیقی دلنشینی برای این صحنه باشکوه می نواخت.
از بستر برخاست ، آرام داخل حیاط شد و کنار حوض ایستاد .
آستینهایش را با طمأنینه بالا زد و دستش را توی آب زلال و خنک حوض فرو کرد و سرش را به طرف آسمان گرفت و ...
نگاهش غرق شکوه ستارگان شد...
چشمانش مسحور جلال و جمال پروردگار شد...
هیبت و عظمت کائنات شیدایش کرده بود...
«انّ فی خلق السماوات و الارض و اختلاف اللیل و النهار... »
...
صدای الله اکبر مؤذن که بلند شد، تازه به خودش آمد و فهمید هنگام نماز شبش گذشته و وقت نماز صبح رسیده ...
علی بن الحسن، امام زین العابدین همه این چند ساعت را غرق در زیبایی و شکوه آسمان شب شده بود!
چه مناجات دلکشی کرده بود آن شب...
آدمها چون به جهان چشم گشایند،جای اندکی را در خلوت گوشه ی چشم مردمان پر کنند،و چون چشم فروبندند،جایگاه بزرگی را در حرم دلهایشان خالی گذارند. متاسفانه ما انسانها تا زمانی که زنده ایم در دید دیگران مرده ایم و فراموش شده، وقتی مردیم زنده می شویم وناممان بر سر زبانها می افتد.کاش قبل از اینکه دیر شود به یاد هم باشیم.
اندیشه راهاندازىِ وبلاگى گروهى با رویکرد عمدتاً فرهنگى، اجتماعی، مذهبى و اخلاقى
با یادداشتهایى گویا، روان، مفید و کوتاه (حداکثر 60 ثانیهای)
توضیحاتش اینجا
انشاءالله از هماکنون شروع به نوشتن میکنیم
اما تا اصحاب فعال نشدهاند تنها یک قول میدهیم و به آن پایبندیم که:
اللهم صلّ على محمد و آل محمد و عجّل فرجهم |