فقط 60 ثانیه
حتماً ساعت قرآنى را شنیدهاید. در حدیث آمده و به تجربه هم ثابت شده: هر کس هنگام خوابیدن آیه آخر سوره کهف را بخواند، هر ساعتى که بخواهد از خواب بیدار مىشود. تابستان بود و براى ما دبیرستانىها کلاس آموزش نظامى گذاشته بودند. روز میلاد بانوى دو عالم مادر آسمان و زمین بلکه مادر هستى در پیش است هم او که برترین مخلوق خدا پیامبر گرامى اسلام(ص) او را ام بیها خطاب مىکرد. قلبهاى بیچاره ما ضعیف و ناتوان است و براى حفظ آرامش و سکونش، لازم است حتّى در امور عادى، مثل نوع انتخاب لباس هم دقت کنیم و مواظب دامهاى محکم و نیرنگ دقیقِ نفس امّاره و شیطان باشیم؛ چه در لباس فاخرِ زیبا و تجمّل و زینت و چه حتى در پوشیدن لباس مندرس و بىارزش! پس انسان باید از لباس شهرت، بلکه از هرگونه رفتار خلاف معمول و متعارف، خوددارى نماید. به تاریخ که مىنگریم، گاهى با صحنههاى بسیار عجیبى روبرو مىشویم. یکی از راههای از بین بردن آفتها و حشرات موذی ِ که معمولا به جان گیاهان و درختان و مزارع میافتد ِ سمپاشی است. خدایا، به ما توفیق ده روحیه و منش آفتزدایی داشته باشیم، بر اساس قرارمان در این وبلاگ، باید نگران حوصله مخاطبین باشیم و من هم باید بگویم: بسم الحق خواندن نوشتههای این وبلاگ، حداکثر 60 ثانیه بیشتر طول نکشد
شما هم امتحان کنید، حتماً نتیجه دارد: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَى أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً؛ بگو: جز این نیست که من هم بشرى مانند شمایم که به من وحى مىشود بر این که معبود شما فقط خداى یکتاست ؛ پس کسى که امید لقاء پروردگارش را دارد، باید کار شایسته انجام دهد و هیچکس را در پرستش پروردگارش شریک نکند.
اما یکى از پیامهاى اصلى این آیه بیدارى از غفلت است.
دیدار و ملاقات با پروردگار نهایت آرزوى هر انسانى است؛ اما اگر چنین امیدى دارى دو شرط دارد:
1. باید عمل صالح داشته باشى (فلیعمل عملاً صالحاً)
2. شرک، به هر نحوى باشد ممنوع است. «لایشرک بعبادة ربّه احداً» یعنى عمل صالح هم فقط و فقط براى خدا باشد.
آن روز طبق برنامه صبح زود هر روز از روستا راه افتادم و با مینىبوس به شهر آمدم تا در کلاس شرکت کنم.
هنوز کلاس شروع نشده بود و با دوستان مشغول صحبت بودم که دو نفر از دوستان صمیمىام را حسابى پکر و غمگین دیدم؛ به من اشاره کردند که با آنها بروم. به کنار ساختمان که رسیدیم، گفتم چه شده؟ چرا ناراحتید؟ احمدآقا بغض گلویش را گرفت و گفت امام فوت کرده! و به شدت زد زیر گریه. فکر کردم گفت: مادرش فوت کرده گفتم: چى؟ حسنآقا دوست دیگرمان گفت: صبح اخبار اعلام کرد امام فوت کرده ...
دیگر هیچ رمقى نداشتیم و ناراحتى سرتاپا وجودمان را فرا گرفته بود. معلوم بود اکثر بچهها هم خبر نداشتند.
کلاس برگزار شد و با اینکه آن روز موضوع جذاب ش.م.ر هم بود، هیچ توجهى به کلاس نداشتم.
مدت کوتاهى نگذشت که از سپاه آمدند و ضمن اعلام خبر جانگداز رحلت امام(ره)، کلاس را هم تعطیل کردند.
بچهها هاج و واج مانده بودند و برخى به شدت ناراحت ... مهمترین ناراحتى ما وضعیت پس از ارتحال امام(ره) بود.
چه نیکو این روز را به عنوان «روز زن» و «روز مادر» نام نهادهاند؛ زن به تعبیر پیامبر گرامى، ریحانه و گل خانه است و مادر محور و چراغ خانواده.
خوش به حال قلب پاک و صبور مادرانى که یک یا چند گل بارور شده زندگىشان را خالصانه در راه خدا راهى صحنه جهاد کردند و چون پرپر گشته و آسمانى شدند، با بردبارى و صلابت تمام بدان افتخار ورزیدند؛ این مادران گرچه در بین ما مخلوقات خاکىاند ولى روحشان حقیقتاً آسمانى است.
و خوش به حال مادرانى که پاک زیستند و فرزندان صالح پرورش دادند و خود از این دیار خاکى رخت بربستند و آسمانى شدند.
جا دارد در این روز مبارک به یاد همه این مادران باشیم؛ به دلجویى و سلامى یا به فاتحه و دعایى!
اى بیچاره انسان، چقدر مخلوق ضعیف بىمایهاى هستى؛ تو باید فخر عالم امکان و خلاصه کون و مکان باشى؛ تو آدمزادهاى، باید معلّم اسماء و صفات باشى؛ تو خلیفهزادهاى، باید از از آیات باهرات باشى ـ «تو را ز کنگره عرش مىزنند صفیر» ـ بدبخت ناخلف، یک مشت فضلات و ملبوسات حیوانات بیچاره را غصب نمودى و با آن افتخار فروشى مىکنى؛ این افتخار از کرم ابریشم و گوسفند و شتر و سنجاب و روباه است، چرا با لباس دیگران فخر مىکنى و با افتخار دیگران ناز و تکبّر مىنمایى!!
اگر شخص گمنامى مورد ظلم افراد ناآگاهى واقع شود، شاید قابل تحمّل و توجیه باشد که افراد جاهلى وى را نشناخته و ظلمى به وى روا داشتهاند.
اما وقتى مىبینى عزیزترینها و والاترینها ـ از هر جهت و به اعتراف همه ـ مورد ظلم و جسارت کسانى قرار مىگیرند که هم آنان را مىشناسند و هم مقام و مرتبهشان را قبول دارند، چه باید بگویى؟!
زمانه را که بشناسى، آنوقت شاید اندکى باورت شود که آن تنهاى مظلوم چرا باید محرم رازى نیابد و درد دلش را به چاه بگوید!
تا که نهان گشت به شب، ماه او
از غم آن همسفر راه او
کشت مرا زمزمه با چاه او
پس بشتابید به همراه او
تا گره از عقدهى دل وا کنیم
تکیه به سرمایهى مولا کنیم
صرفنظر از این مسأله که برخی بهکاربردن زیاد مواد شیمیایی و حتی کود شیمیایی را برای طبیعت و محیط زیست مضر میدانند و از این جهت با آن مخالفند، اما بالآخره روشی است که بهکار برده میشود و آثار مثبتی هم دارد و شغل سمپاشی هم با این حساب شغل شریفی است.
اما وای به روزی که کسی روحیه سمپاشی پیدا کند! که نه تنها آفتزدا نیست بلکه به شدت هم آفتزاست!
چنین روحیه و ذهینتی، از کاه کوه میسازد، در نقل قولهایش یک کلاغ چهل کلاغ میکند و همیشه نیمه خالی لیوان در نگاهش جلوهگر است. اگر چنین روحیهای عادت شد، کارهای خوب و مثبت را هم منفی میبیند و بد جلوه میدهد.
و نه خلق و خوی آفتزایی!
خواندن مطالب فقط و فقط یک دقیقه از وقتتان را میگیرد و یک دقیقه اصلا چیز مهمی نیست!
اما اصرار دارم بگویم 60 ثانیه از وقتتان را برای خواندن مطالبمان خالی کنید ...
چرا؟! ...
برای اینکه قدر ثانیه ها را بیشتر بدانیم.
فرض میکنیم شما خواننده عزیز _ بله شما بزرگوار _ 25سالهاید.هر سال = 365 شبانه روز و 6 ساعت و 9 دقیقه و 9 و نیم ثانیه و 25 سال یعنی 9131.4 روز و معادل 788953750 ثانیه ... بله بیش از 788 میلیون ثانیه از عمرتان سپری شده
بگذریم از اینکه خود ثانیه هم اجزای کوچکتری دارد و گاهی چند صدم ثانیه ناقابل ورزشکاری را قهرمان میکند ..
و در یکهزارم ثانیه خیلی چیزها میتواند رخ دهد: قطار در این مدت حدود 3 سانتیمتر تغییر مکان میدهد، صوت، 33 سانتیمتر و هواپیما تقریبا نیم متر، زمین در مدار خود به دور خورشید 30 متر و نور در همین مدت 300 کیلومتر را میپیماید و پشه طی یک ثانیه 500 تا 600 بار بال میزند!!
بیاییم قدر لحظات، نه لااقل قدر ثانیههای عمرمان را بیشتر بدانیم.
به قول حافظ:
قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم
اندیشه راهاندازىِ وبلاگى گروهى با رویکرد عمدتاً فرهنگى، اجتماعی، مذهبى و اخلاقى
با یادداشتهایى گویا، روان، مفید و کوتاه (حداکثر 60 ثانیهای)
توضیحاتش اینجا
انشاءالله از هماکنون شروع به نوشتن میکنیم
اما تا اصحاب فعال نشدهاند تنها یک قول میدهیم و به آن پایبندیم که:
اللهم صلّ على محمد و آل محمد و عجّل فرجهم |