فقط 60 ثانیه
خوشحال و بانشاط وارد اتاق شد، گفت: همه را بخشیدم و حلال کردم. بیش از 18 سال است از این ماجرا مىگذرد و من هنوز خوشحالى آقا سید ـ دوست همحجرهاىام ـ را از یاد نبردهام. یا رزّاق لقمان به پسرش گفت: در شکم مادر، که غذایت را آماده کرد؟ گفت: خدا لقمان : در شیرخوارگی؟ گفت: خدا لقمان: در کودکی ، که پدر را به فکر تو و اداره تو انداخت؟ گفت: خدا لقمان گفت: همان خدا، زنده است و نمرده است و رزّاق است. بعضى از حواریون از حضرت عیسى(ع) خواهش کردند میل داریم قضیه طوفان نوح را بدانیم، دعا بفرمایید یکى از افرادى که در آن زمان حضور داشته و ما گزارش او را بشنویم. گاهى یاد مرگ و دانستن احوالات عالم پس از مرگ، خوب بلکه لازم است تا از غفلتهایى که معمولاً بدان گرفتاریم بدر آییم یا حلیم حکیمی از آنجا گذشت پرسید او را چه شده است؟! گفتند او را فلان ،دشنام داده است. گفت: این فرومایه هزار من سنگ را بلند میکند،یک مثقال حرف را نتوانست تحمل کند؟!!! أعوذ بالله من نفسی بسم الله الرحمن الرحیم دیگه فرقی با چوبان دروغگو نداره. البته برای خودش! به آینه نگاه نمی کنه! شرمش می آید! تنگ غروب یک کاسه از آشی که پخته بود رو برای مادرش برده بود! مادر به او گفته بود: چرا زحمت کشیدی دخترم؟ من افطاری درست کردم. نمی خواست! دستت درد نکنه! جواب داده بود: ناقابله! چیزی نیست که! نخواستی بریز دور! نیت کرده بودم برات بیارم!... همین! حالا نصف شب بود و از فکر و خیال خوابش نمی برد! چرا؟ چرا اونجوری به مادرم گفتم؟ خوب بنده خدا فقط خواست تعارف بکنه! من چرا گفتم بریز دور؟ دور از ادب بود! و .... حالش از خودش بهم می خورد! اصلا انگار اون لحظه خودش نبود! انگار کاسه آش رو برده بود برای مادرش و ریخته بود زمین! احساس بدی داشت. ادب! ادبش کجا رفته بود؟ دلش نمی خواست حتی توی آینه به خودش نگاه کنه! اگه دل مادرش از این حرفش گرفته بود چی؟ خدایا کمک کن دیگه تکرار نشه .... روزهای مبارک ماه رمضان با شتاب در گذرند.در چشم به هم زدنی این خوان گسترده الهی بر چیده خواهد شد گاهی فکر میکنیم چون گرفتاریم از خدا دوریم. اما حقیقت آن است که چون از خدا دوریم گرفتاریم. هر چیزی بهاری دارد، بهار قرآن، «رمضان» است.
هوا سرد سرد بود. همه سر و صورت خود را با کلاه و شال پوشانده بودند و بدن خود را با پالتوهای بلند و کلفت گرم نگه داشته بودند. نگاهی به صف طویل دخترها انداخت. زیر لب گفت:«کاش همه ی فصل ها زمستان بود.» پ.ن :
پرسیدم: موضوع چیست؟
اشارهاى به کتاب کوچکى که در دستش بود کرد و گفت: از چند نفر که به من جفا کرده بودند و حرفهایى دربارهام زده بودند، خیلى ناراحت بودم و به هیچوجه تصمیم به گذشت از آنان را نداشتم تا اینکه امروز دعاى امام سجاد(علیهالسلام) را خواندم و شروع کرد به خواندن دعاى 39 صحیفه سجادیه:
«اللّهُمّ وَ أَیّمَا عَبْدٍ نَالَ مِنّی مَا حَظَرْتَ عَلَیْهِ ...
خدایا و هر آن بنده که به حقى از حقوق و حدّى از حدود من که توأش از آن نهى فرمودهاى تجاوز کرده باشد و پرده حرمتى از حرمات مرا که توأش از هتک آن منع کردهاى دریده باشد و حقى را از من با خود به گور برده باشد، یا در حال حیات بر ذمهاش مانده باشد، پس او را در ظلمى که به من روا داشته است بیامرز، و در حقى که از من برده است، عفو کن، و درباره آنچه با من کرده است سرزنش مفرماى، و به سبب آزردن من رسوا مساز ... و در برابر عفو ایشان مرا به رحمت خود پاداش ده، تا هریک از ما به سبب فضل تو نیکبخت گردد، و هر کدام از ما در پرتو احسان تو نجات یابد. ...»
حضرت مسیح(ع) بر سر قبر کعب بن حام بن نوح آمد و فرمود: به اذن خدا بلند شو!
ناگاه پیرمرد شکستهاى که سر و رویش سپید بود از قبر سر در آورد.
به او فرمود: تو کیستى؟
عرض کرد: نوه پسرى نوحام.
فرمود: آیا همینطور پیر بودى؟
گفت: هماکنون که شما فرمودید از قبر بیرون بیایم، ترسیدم قیامت برپا شده باشد، از ترس قیامت اینگونه شدم!! ...
همان که در قرآن کریم فرمود: «یَوْمًا یَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِیبًا؛ روزى که کودکان را پیر مىکند. مزمّل/17»
و بدانیم ما مسافریم،
فرصتمان اندک است،
سفرمان طولانى و مسیرمان پر از سنگلاخها و صخرههاى ترسناک
پس توشهاى مناسب با سفر باید آماده کنیم.
سعدی می گوید:شخصی قدرتمند وپهلوان بود ووزنه های سنگین بلند میکرددر یک موردی ناراحت شده وفریاد می زد.
خداوندا!
دروازه های بهشتت را در این ماه بر ما گشودی، درهای جهنم را به لطف و کرمت بستی.
شیاطین را در غل و زنجیر کردی تا بر ما مسلط نشوند
کاش ما در جواب این همه لطف و کرم کاری نکنیم که با خاتمه ماه دروازه های بهشت برویمان بسته شود
کاش مراقب باشیم خاتمه ماه مبارک اغاز گشودن درهای جهنم برویمان نباشد
کاش با خود سازی شیاطین را از خودمان نا امید کنیم
همه اینها با تقوی و یاد خداوند متعال شدنی است.
(بر گرفته از خطبه شعبانیه پیامبر اکرم صلوات الله علیه در مورد ماه مبارک رمضان)
همه ما کم وبیش عادت به تلاوت و خواندن قرآن مخصوصاً در این ماه مبارک داریم.
اما چه خوب است سعى کنیم با قرآن انس بگیریم و با دل و جان در محضر قرآن باشیم؛ با قلبی خاشع، با بدنی فارغ و در مکانی خلوت و روحانی؛ تلاوتمان شمرده، با تأمل، تدبّر و اندیشه در آیات باشد و خود را حقیقتاً مخاطب کلام الهى بدانیم. آنگاه به روشنى معارف الهى را درک خواهیم کرد.
در همین ماه شریف شعبان بود که جمعى محضر رهبر معظم انقلاب(حفظهالله) شرفیاب شده بودند. دوستان حاضر نقل کردند که ایشان تأکید زیادى بر انس با قرآن داشتند و مىفرمودند: سعى کنید حتماً روزانه قرآن بخوانید، حتى به قدر یک صفحه یا حتى یک آیه! ولى بهصورت روزانه و منظم و با فهم معناى آیات.
به تعبیر استادمان، اهل ادب و آداب که قرآن می خوانند، به «کیفیّت»، بیش از «کمّیت» توجّه دارند.
اللهم صلّ على محمد و آل محمد و عجّل فرجهم |