سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























فقط 60 ثانیه

أعوذ بالله من نفسی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مشتهایم گره شده اند. و ناخن انگشتانم به کف دستانم فشار بدی وارد می کنند. اما این باعث نمیشه مشتم را باز کنم. بلکه بیشتر هم دارم فشار میارم. نشسته درست روی عقلم و داره بهم فشار میاره که قلبتو شکسته. باید ازش انتقام بگیری. حرفشو قبول می کنم.فقط نمی فهمم چرا احساس می کنم گوشهایم رو می کشه تا دراز بشوند.اصلا انگار جلوی چشمهایم فقط یک پرده خشم و خونه! صدایش رو می شنوم که می گوید: خشمت رو کنترل کن. به خدا توکل کن. انگشتانم شل می شوند. با عصبانیت از روی عقلم بلند میشه. قلبم دوباره به تپش می افته. چقدر احساس سبکی می کنم. توی گوشم می خونه:پس بلایی که سرت آورده چی؟ عقلم زبون باز می کنه و میگه: خشم خودش مولد اشتباهه. با خشم و انتقام فقط باعث میشه قلبت بیشتر مجروح بشه. قلبم با لبخند و چشمان خسته و روح آسیب دیدش حرف عقل رو تایید می کنه. حالا این هوای نفسمه که مشتهاش رو گره کرده و از خشم می لرزه. ازش دور میشم. ولی با خودم میگم عجب سنگینه. وزنش روی عقلم داشت از پا درم می آورد....


نوشته شده در چهارشنبه 90/4/1ساعت 9:49 عصر توسط یک بسیجی نظرات ( ) |


اللهم صلّ على محمد و آل محمد و عجّل فرجهم